پاییز؟
زهرانمی دونم چطوری بگم ولی ورود پاییز برام همَش غمه ، اینجوری که با تلفن حرف میزنم بغض دارم ، نهار میخورم بغض دارم ، آهنگ گوش میدم بغض دارم و اصن نمی تونم هضمش کنم ، عصر وقتی از خواب بیدار شدم یه حالی بودم ، انگار یه عزیزی و از دست دادم دیگه ندارمش ، انگار دوباره اون احوالات اومد سراغم ولی الان از دست داده ای ندارم ، پاییزه که اذیتم میکنه ..
و از الان تا شب یلدا انتظااار می کشم :((
____
عارف تو گوشم می خونه و اشکام جاری شده ،
زهرای قشنگم قول بده صبر کنی تا تموم شه این روزا :)
سه شنبه ۱ مهر ۱۴۰۴ ،ساعت 23:47