به امیدِ نور✨️

برای خودم که بعد ها بر می گردم...

سرده ولی می شینم رو سکو و به خودم فکر می کنم ،

به حرفایی که سارا گفته،

به دغدغه هایی که با منِ زهرا خیلی غریبه اس ،

به حرف هاش راجع به میم و ازدواجش ،

به بابا و حرفای دکتر ،

به مامان و بغض اون شبش ،

به ....

می دونم نباید غر بزنم و خسته شم و شاید این حرفا به خاطر تغییرات هورمونی روز اول پریود و یا حسادت های دخترونه اس ولی ناراحتم .‌

خیلی ناراحتم . آرمان گرشاسبی گوش میدم و گریه می کنم بذار خالی شم شاید حالم خوب شد ها ؟!

یکشنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۴ ،ساعت 20:39