
کدوم نور؟!
زهراسرده ولی می شینم رو سکو و به خودم فکر می کنم ،
به حرفایی که سارا گفته،
به دغدغه هایی که با منِ زهرا خیلی غریبه اس ،
به حرف هاش راجع به میم و ازدواجش ،
به بابا و حرفای دکتر ،
به مامان و بغض اون شبش ،
به ....
می دونم نباید غر بزنم و خسته شم و شاید این حرفا به خاطر تغییرات هورمونی روز اول پریود و یا حسادت های دخترونه اس ولی ناراحتم .
خیلی ناراحتم . آرمان گرشاسبی گوش میدم و گریه می کنم بذار خالی شم شاید حالم خوب شد ها ؟!
یکشنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۴ ،ساعت 20:39