به امیدِ نور✨️

برای خودم که بعد ها بر می گردم...

زهرا

امروز ۴.

زهرا

صبح تو خوابگاهی که مجبوری از خواب بیدار میشی ، صبحانه؟! نداریم ، بدون صبحانه میری سرکار و تحمل میکنی زندگی رو .. با دختری مواجهه میشی که ایده آل رو داره زندگی میکنه .. و تعاریف همه و تو ..

و حقارت؟! نمی دونم شاید فقط احساسشه .

بغض ،بغض ،بغض

میام خوابگاه و به در و دیوارا و سکوت و تنهایی فکر میکنم ، کاش فردا بود و مسیر خونه و بغض و گریه .

سه شنبه ۶ آبان ۱۴۰۴ ،ساعت 13:3