امروز ۴.
زهراصبح تو خوابگاهی که مجبوری از خواب بیدار میشی ، صبحانه؟! نداریم ، بدون صبحانه میری سرکار و تحمل میکنی زندگی رو .. با دختری مواجهه میشی که ایده آل رو داره زندگی میکنه .. و تعاریف همه و تو ..
و حقارت؟! نمی دونم شاید فقط احساسشه .
بغض ،بغض ،بغض
میام خوابگاه و به در و دیوارا و سکوت و تنهایی فکر میکنم ، کاش فردا بود و مسیر خونه و بغض و گریه .
سه شنبه ۶ آبان ۱۴۰۴ ،ساعت 13:3