....... ...... .....
زهرادیشب اون اول که اومدن انقد استرس گرفته بودم
نمی فهمیدم دارم چیکار میکنم ،یهو دیدم دستم خون شده و با ناخنم خراشیدم دستمو ..
امروزم نمی دونم چرا از همه آینه ها فرار کردم تا خودمو نبینم ،
از گلش که تو اتاقه فرار کردم ..
حتی از جعبه شیرینی داخل یخچال ام فرار کردم .
آخه می بینمش یادش میفتم ، با این حال که گفتیم اوکی ایم و قراره ادامه بدیم ..
واقعا در نمی دونم ترین حالت ممکن ام
و حس میکنم احساس الانم با احساس اردیبهشت کاملا متفاوته ..
پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲ ،ساعت 23:57